به گزارش قدس آنلاین، دهه۹۰ بهویژه نیمه دوم آن، دوران شکوفایی مستندسازی در کشورمان بود، بهطوریکه مستند سینمایی «در جستوجوی فریده» به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار۲۰۲۰ معرفی شد. فیلمهای مستند هرچند اندک اما سهمی در اکرانهای سینمایی داشتند و خون تازهای در رگهای این شاخه تصویری دوید؛ اما پس از کرونا و پیامدهای اقتصادی آن، بسیاری از صنایع هنری آسیب دیدند و هنرهای تازهجانگرفته بیشتر در معرض نابودی و تعطیلی قرار گرفتند. گونه مستند هم نهالی در حال قد کشیدن بود که پیامدهای بیکاری و بیپولی ناشی از کرونا، بخشی از ریشههایش را سوزاند.
خروجی قطرهچکانی دولتیها
هزینههای بالای تولید و ریسک بالای سرمایهگذاری به دلیل برنگشتن سرمایه سبب شد بخش خصوصی تمایلی به سرمایهگذاری در این حوزه تصویری نداشته باشد. از سوی دیگر، مشکلاتی که در شبکه توزیع و پخش مستندها وجود داشت، اکران برخط را به پاشنه آشیلی برای انتشار نسخههای غیرقانونی و قاچاق آثار تبدیل کرد، بهطوریکه بسیاری از مستندسازان مستقل و سرمایهگذاران بخش خصوصی، علاقهای به اکران برخط آثارشان نداشتند.
در این میان، مستندهایی که به سفارش تلویزیون یا نهادهای دولتی و حکومتی تولید میشدند، نگرانی بابت اکران نداشتند، چرا که یا از شبکههای تلویزیونی پخش میشدند و یا نهاد سفارشدهنده، برنامههای اکران خصوصی را تدارک میدید.
بحران بازگشت سرمایه سبب شد سرمایهگذاران خصوصی تمایلی به حضور در این عرصه نداشته باشند مگر اینکه مستند، تبلیغاتی باشد و دلشان از بابت تأمین بودجه یا بازگشت سرمایه، قرص شود.
با توجه به بالا رفتن هزینههای ساخت مستند و نبود تضمین بازگشت سرمایه در چرخه اکران، تهیهکنندگان خصوصی کمکم از این وادی خارج شده و تولید مستند در انحصار نهادهای دولتی و تلویزیون قرار خواهد گرفت.
از سوی دیگر با توجه به محدودیت بودجههای دولتی، تهیهکنندگان این حوزه هم بخشی از هزینههای ساخت را از محل بودجههای دولتی میگیرند که با هزینههای واقعی تولید همخوانی ندارد. به بیان دیگر، گرانی تولیدات بصری سبب شده دست تهیهکنندگان دولتی در حوزه مستندسازی بسته بماند و از میان انبوه طرحهایی که به تلویزیون یا مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی میرسد، خروجی پروژهها به شکل قطرهچکانی باشد.
«شبکه مستند» کانال مستقل تلویزیون و خانه مستندسازان است، اما این مدیوم تصویری مانند سریال، آورده مالی از محل پخش آگهی برای رسانه ملی ندارد. اکرانهای محدود هنر و تجربه در سینماها هم سهم مهمی در چرخه اقتصادی این حوزه ندارند. پلتفرمها هم مایل به مشارکت در تولید مستند نیستند، چون برایشان سودآور نیست.
درز امنیتی در اکران جشنوارهای
برگزاری جشنوارهها به دلیل معرفی آثار مهم و راهیابی فیلمسازان جوان به عرصه هنر، مهم و ضروری است، اما گاهی نبود امنیت در اکرانهای جشنوارهای سبب میشود برخی تهیهکنندگان آثارشان را به جشنوارهها ندهند، چرا که ممکن است به دلیل ضعف امنیت در اکران شهرستانها، آثار قاچاق شوند و تهیهکنندهای که بناست با پخش فیلمش در شبکه توزیع رسمی داخلی و خارجی، بازگشت سرمایه داشته باشد با بحرانی جدی روبهرو شود.
انتشار غیرقانونی نسخه قاچاق فیلمها در فضای مجازی، ضربهای جدی به نظام تهیهکنندگی حرفهای در سینمای ایران زده است و کمتر تهیهکننده مستقلی با سرمایه شخصی، ریسک بالای ورود به این فضا را میپذیرد، در حالیکه نظام قضایی و امنیتی باید بستری امن برای ممانعت از قاچاق فیلمها بهویژه در اکرانهای محدود جشنوارهای و اکران برخط ایجاد کند. حتی فیلمهای سینمایی که به دلیل تعطیلی موقت سالنهای سینمایی در دوران کرونا، اکران برخط داشتند ۲۰دقیقه پس از اکران برخط، قاچاق میشدند. شاید این اتفاق برای فیلمهایی که بودجه آنها از سوی نهادهای دولتی و حکومتی تأمین شده، شکننده نباشد اما تهیهکننده مستقل بخش خصوصی را نابود میکند. تهیهکنندگی مستند در بخش خصوصی مثل شیرینیپزی خانگی است که حساسیت و وسواس زیادی برای تولید دارد، ولی تهیهکنندگی در بخش دولتی مثل کارخانه شیرینیسازی است؛ انتشار غیرقانونی فیلمهای مستند در یک کارخانه بزرگ سبب توقف چند روزه خط تولید میشود اما در کارگاههای کوچک خانگی منجر به تعطیلی آنها خواهد شد.
ناهمخوانی برآوردهای مالی با هزینههای تولید
با توجه به افزایش تورم و بالا رفتن دستمزدها، هزینههای تولید آثار تصویری در سالهای اخیر نسبت به گذشته چند برابر شده است، این در حالی است که بودجههای تولید در مراکز دولتی، متناسب با تورم افزایش نیافته و بودجههای پایین سبب تولید فیلمهایی فقیر شده که مستندسازان را به ساخت مستندهای گزارشی ساده سوق داده است. کارگردانی که برای ساخت یک مستند سینمایی چند سال زمان میگذارد، با برآورد مالی پایینی از سوی نهادهای سفارشدهنده همچون تلویزیون یا مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی روبهرو است؛ مثلاً بهطور میانگین برآورد مالی برای ساخت یک مستند ۵۰دقیقهای رقمی بین ۱۰۰ تا ۲۵۰ میلیون تومان (در بهترین حالت) است. در حالیکه اگر بنا باشد یک مستند سینمایی خوب ساخته شود نیاز به فیلمبرداری ماهر با تجهیزات کافی دارد و دستمزد آفیش یک فیلمبردار حرفهای در تهران، روزانه ۵ تا ۱۰میلیون تومان است. اگر بنا باشد برای تولید یک مستند سینمایی، فیلمبردار حدود یک ماه آفیش شود، دستمزد فیلمبردار بیشتر از برآورد کلی مستند میشود. در چنین شرایطی یک مستند سینمایی که فرایند تحقیق، تولید و تدوین آن چند سال زمان میبرد، به چه قیمتی برای سازنده تمام میشود و تهیهکننده به چه قیمتی میتواند آن را بفروشد که هزینههای تولید را جبران کند؟
برآوردهای مالی که مستندسازان به نهادها ارائه میدهند اگر با واقعیت برابری کند، رقمی میشود که این مراکز دولتی امکان پرداخت آن را ندارند. بیپولی در عرصه مستندسازی سبب شده فعالان این حوزه برای گذران زندگی به مشاغل غیرمرتبط رو بیاورند. به گفته یکی از تهیهکنندگان مستقل، مستندسازی که شب در جشنواره جایزه میگیرد، فردا صبح برای گذران زندگی باید دنده عوض کند.
اگرچه جریان تولید سریال در پلتفرمها از بار بیکاری عوامل سینما و تلویزیون کاست اما بیتمایلی شبکههای نمایش خانگی برای ورود به عرصه مستندسازی که امروز یکی از گونههای جذاب و دیدنی در تلویزیونهای خصوصی جهان است، مستندسازان داخلی را بیانگیزه کرده است؛ درحالیکه ورود پلتفرمها به این عرصه با ساخت پروژههای کلان و جهانی میتواند هنرمندانی که پشت فرمان تاکسیهای اینترنتی نشستهاند را به پشت دوربینها و مانیتورها برگرداند.
نظر شما